من همان دخترک نقره پوش شب های سیاه آسمان زندگی ام.من همان دخترکی هستم که مانند ستاره ای برتمام آدم ها لبخندی زندشاد است وهیچگاه رنگ خزان ندیده است وهمیشه خوشحال وبهاری است من همان دخترکی هستم که تاب دیدن مرواریدهای غلطان نشسته بر صورت خردسال را ندارد من همان هستم که پادشاه سیاهی و ظلمت به من لقب فرشته داده است. آری من همان فرشته ای هستم که از جایی دور برای برای مهربانی آمدم وروزی هم از همان راهی که آمد ام باز خواهم گشت بدون اینکه کسی بفهمد که من که بودم وچه بودم وازکجاآمده بودم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد