هو
تنها تو می مانی
دل داده ام بر باد، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش، اصل و نسب داری
از تیره ی دودی، از دودمان باد
از آب طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می آید
تنها تو می مانی، ما می رویم از یاد
از قیصر امین پور
گل همیشه نازم نبودی چاره سازم
نکردی مهربونی به قلب پر نیازم
آخه این اسمش وفا نیست، راه و رسم عاشقا نیست
وقتی که دلم گرفته، دل شکستن که روا نیست
توئی که بر سر من عشقت و منٌت میزاری
رنجی که به من میدی پای محبت میزاری
توئی که با همه مهری که میگی به من داری
پس چرا سوختنم و به پای عادت می زاری
محتاج محبتم خدایا ،مددی کن شاید که خدا بگیره دست پر نیازم
شاید که خدا بتونه باشه چاره سازم