بوی غربت

بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم


اگر چه می دانی که در غریبی زیستم


مثل رودی بستر این خاک طی کرده ام


تا بفهمم عاقبت در جستجوی کیستم


روبروی آینه شب تا سحر غم می خورم


تا بفهمم عاقبت سایه ی گم گشته ی کیستم


اگر چون کبک می خوانم اگر چون کوه خاموشم


صدای توست در فکرم خیال توست در ذهنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد